گاه نوشت های من، حسین طارمیلر

یادداشتهایی در باره ی زندگی، آرامش و غم زدایی

گاه نوشت های من، حسین طارمیلر

یادداشتهایی در باره ی زندگی، آرامش و غم زدایی

من؟ حسین طارمیلر. کسی که به دنبال فهم بهتر زندگی و جهان است . اینجا از هنر زندگی کردن می نویسم و مخاطب این وبلاگ قبل از هر کس خودم هستم. مینویسم تا بعدا فراموش نکنم و بدانم که قبلا در مورد مسایل چطور فکر میکرده ام.

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

رواقیون و زندگی شادمانه (3)

چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۵۳ ب.ظ
پیش نوشت.چند وقتی بود که فرصت نمیکردم  چیزی بخوانم یا بنویسم. البته شما این حرف ها را قبول نکنید. همه اش بهانه های پوچ است برای ننوشتن و نخواندن. اما خب به هر حال اگر این بهانه ها را برای خودمان نیاوریم که این مغز مبارک  نمیگذارد شب راحت بخوابیم. یقه مان را میگیرد که چرا وقت را تلف میکنی؟ چرا به بطالت می گذرانی؟ 
بگذریم تا حالا که با موفقیت سرش را شیره مالیده ایم. البته متاسفانه.
امروز که با نوشتن راحت تر بودم گفتم چیزکی بنویسم تا دوباره شروعی کرده باشم. در پستهای اخیر اینجا و اینجا و اینجا در مورد رواقیون صحبت هایی کرده بودم که اگر وقت کردید خواندنش میتواند کمک کند که با دید بهتری این چند خط اضافه را هم در پازل رواقیون جور کنید.
در پست های قبلی اشاره کرده بودیم که یکی از مهمترین اهداف فلسفه رواقی رسیدن به ارامش است. و کم و بیش به ابزار های انها برای رسیدن به ارامش هم اشاره هایی کرده بودیم. اساسا اگر بخواهیم با یک دید کلی به فلسفه رواقی نگاه کنیم میتوانیم بگوییم  کاری را که پزشکان در بحث درمان جسم میکنند و می گویند که پیشگیری بهتر از درمان است؛ رواقیون نیز در بحث درمان روان انسان همین طور رفتار میکنند. به عنوان مثال رواقیون برخلاف سایرین معتقد بودند که گاهی نشستن و فکر کردن به بد ترین چیزی که ممکن است برای فرد اتفاق بیفتد نه تنها ضرر ندارد که مفید هم هست. شاید کمی پارادوکسیکال به نظر برسد. چون ما عمدتا شنیده ایم که فکر کردن به اتفاقات بد حالمان را بد میکند و این روزها هم که تقریبا هر کسی که مربی فردی و زندگی و .... شده به تقلید از دار و دسته انتونی رابینز همه یکصدا میگویند "افکار مثبت داشته باشید تا کائنات به شما زندگی مثبت بر گرداند. به چیز های خوب فکر کنید تا اتفاقات خوب برای شما بفتد. و به چیز های بد فکر نکنید چون همانها را جذب میکنید". اما رواقیون بر خلاف انتونی رابینزیون معتقد بودند که فکر کردن به اتفاقات بد ممکن است نتایج مثبتی هم داشته باشد. مثلا دو زوج را در نظر بگیرید. یکی از این زوج ها گاهی به این فکر میکند که ممکن است رابطه انها به جدایی بکشد. در نتیجه ی دیدن تصویر جدایی در ذهن شان حالشان بد می شود. اینکار سه نتیجه دارد. یک این که بعد از این که تصویر سازی تمام شد میتواند از این که هنوز در کنار همسرش است لذت ببرد. دو این که می تواند برای پیشگیری از بروز ان اتفاقات دست به کارهایی بزند که رابطه را تقویت کند که نتیجه اش حال خوب است. سه این که اگر بر فرض جدایی اتفاق افتاد از پیش برای ان امادگی دارد و شوکه نمی شود و در نتیجه بازیابی روحی برایش اسان تر خواهد بود.
حالا این جدایی می تواند به معنای طلاق باشد یا مرگ. به حال اندیشیدن به ان میتواند مزایایی داشته باشد. اما زوجی که هیچوقت به جدایی فکر نکرده باشند به احتمال زیاد از اتفاق افتادن جدایی ضربه بزرگتر و اسیب بیشتری خواهند دید.

این نوع تفکر به نوعی به استقبال رفتن است. به استقبال اتفاقات بد رفتن. مثل پیشگیری می ماند. مثل واکسیناسیون. تضمین نمیکند که ما در بحرانها و بیماری ها هرگز آسیب نخواهیم دید یا هرگز به بیماری ها آلوده نمیشویم بلکه به ما توانمندی این را می دهد که از بحرانها جان سالم به در ببریم و یا آسیب کمتری بخوریم.


نظرات (۲)

ممنون از وقتی که برای نوشتن یک پاسخ کامل گذاشتید، به نکات خوبی اشاره کردید که شاید کمتر بهشون دقت کردم.
متشکرم
سلام
من هم ماه‌ها پیش بود که کتاب فلسفه‌ای برای زندگی رو با ذوق خیلی زیاد شروع کردم و به پایان رساندم، ولی اصلا نتونستم از نکاتی که بیان میکرد استفاده کنم، در لحظه دیدگاه‌های دیگر به زندگی رو نشانم میداد ولی گذرا بود.
برای شما اینطوری نیست؟

پاسخ:
سلام لیلای عزیز
ببخشید که دیر به کامنتت جواب میدم.
راستش من خودم هنوز کتاب رو تموم نکردم. یعنی نمیتونم به راحتی و به سرعت تمومش کنم. من هر فصل رو که می خونم مدتی روش فکر میکنم و گاهی سعی میکنم تمرینش کنم. فلسفه رواقی سالیان درازی طول کشیده تا رشد کنه و پرورش داده بشه و قطعا برای نهادینه شدنش در هرکس نیاز به زمان داره و همچنین تمرین. 
یک نکته در مورد خودم این که با خوندن این کتاب به این نتیجه رسیدم که من قبل از این هم تا حدودی به سبک رواقی زندگی می کردم و فقط این رو نمیدونستم. بنا براین میتونم بگم تقریبا شبه رواقی بوده ام تا به حال. 

اما در مورد حرف شما چند تا نکته به ذهنم میرسه که براتون می نویسم.

یک نکته که من شخصا تجربه اش کردم در خوندن خیلی از کتابها این بوده که میزان اثر پذیری من از محتوای کتاب یا بهتر بگم میزان بهره ای که من از محتوای هر کتاب می برم دقیقا با میزان نیاز من به محتوای کتاب متناسب هست. 
به عنوان مثال یک زمانی بود که کتابهای تاریخی میخوندم. و در خوندن و مطالعه تاریخ احساس نیاز میکردم. در نتیجه هر چی از تاریخ میخوندم با کیفیت خوبی در من ثبت میشد. بعدها که ترتیب اولویت نیازهام عوض شد دیگه کمتر سراغ تاریخ رفتم و هر بار هم که رفتم کمتر چیزی یاد گرفتم. 

نکته دوم هم این که مطالعه کتابهایی از جنس روانشناسی و فلسفه اگر قرار باشه در ما تغییراتی به وجود بیاره، اون تغییرات دلخواه به شرطی در ما به وجود میاد که ما اگاهانه تصمیم بگیریم میکرو اکشنهایی برای خودمون در نظر بگیربم. من گاهی این کار رو برای خودم میکنم.

نکته سوم این که تحقیقات نشون میده  بالاترین سطح یادگیری و احتباس دانش زمانی رخ میده که   ما اون دانش رو به دیگران انتقال میدیم. بنابراین من برای خودم این میکرو اکشن رو در نظر گرفتم که چیزایی رو که فکر میکنم لازمه خودم بیشتر یاد بگیرم به دیگران منتقل میکنم. برای انجام این میکرو اکشن هم سعی میکنم در مورد او دانش با دیگران صحبت کنم و هم گاهی اینجا چیزایی مینویسم. اثربخشی مطالعه رو برای من بیشتر میکنه و موضوعات عمیق تر در من ثبت میشن.
 


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی