گاه نوشت های من، حسین طارمیلر

یادداشتهایی در باره ی زندگی، آرامش و غم زدایی

گاه نوشت های من، حسین طارمیلر

یادداشتهایی در باره ی زندگی، آرامش و غم زدایی

من؟ حسین طارمیلر. کسی که به دنبال فهم بهتر زندگی و جهان است . اینجا از هنر زندگی کردن می نویسم و مخاطب این وبلاگ قبل از هر کس خودم هستم. مینویسم تا بعدا فراموش نکنم و بدانم که قبلا در مورد مسایل چطور فکر میکرده ام.

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

سکوت شاعر

۲۵
اسفند

وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره

کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره


افشین یداللهی کسی که خوب فهمیده بود چه چیزی از جنس رضایت است و چه چیزی از جنس موفقیت.
پزشکی برای او موفقیت بود ولی برایش ماندگاری نداشت
شعر اما شاید برای او موفقیتی اجتماعی و یا مالی در پی نداشته ولی او را راضی و جاودانه کرد

روحش شاد

  • حسین طارمیلر

با ظهور تکنولوژی های مدرن مفهوم خداحافظی تا حد زیادی کمرنگ شده است. پیش از این که بخواهم انچه در ذهن دارم را اینجا بنویسم باید یک توضیح بدهم. 

توضیح: بین خداحافظی و وداع تفاوت عمده ای وجود دارد.  خدا حافظی یعنی قطع ارتباط موقتی. یعنی تا زمانی که دوباره تو را ببینم خدا تو را حفظ کند. خدا حافظی یک آرزو است.یک آرزوی خوب برای طرف مقابلمان. از این رو تلخ نیست. یک اتفاق زیبا و لذت بخش است. در خدا حافظی دلمان تنگ می شود اما امیدواریم که دوباره طرف مقابلمان را ببینیم و بدین روش شور و شوق دیدار دوباره در ما زنده است. وداع اما تلخ است. وداع را بازگشتی نیست. وداع قطع دایمی ارتباط است بدون داشتن امید به بازگشت. وداع یک ارزو نیست یک اتفاق است.

پایان توضیح.

خداحافظی کردن برخلاف ظاهرش که نشان از جدایی دارد اتفاقا در خود نشانی از شوق دیدار مجدد دارد. لذتی که در دیدار دوبار وجود دارد تنها با وجود یک خداحافظی امکان پذیر است. وقتی خداحافطی ای در کار نباشد لذتی هم از دیدار دوباره وجود نخواهد داشت یا کم خواهد بود. 

وجود تکنولوژی های ارتباطی جدید امکان لذت بردن از خداحافظی را کم میکند. یا به صفر میرساند. در گذشته که چنین تکنولوژی هایی وجود نداشت خداحافظی پررنگ تر بود و دیدار های مجدد لذت بخش تر. امروز تقریبا خداحافظی ای وجود ندارد. هر کس را بخواهیم به اشاره سر انگشتی فراخوانی میکنیم و تقریبا همیشه و همه جا، همه افراد در دسترس ما هستند. عملا خداحافظی ای اتفاق نمی افتد. و لذت دیدار های دوباره کم می شود.

عصر جدید عصر سرعت است. خداحافظی های کوتاه مدت و درکنار هم بودنهای مجازی و بلند مدت که خیلی هم لذت بخش نیست.دنیای قدیم را از ان جهت دوست میدارم که زمان در ان به اهستگی میگذشت و بین هر دو دیدار باید زمانی سپری میشد، زمانی که کند حرکت میکرد تا لذت دیدار و شوق دیدار چند برابر شود.



مطالب دیگر:

چطور یک رابطه خوب را به یک رابطه بد تبدیل کنیم؟

حرفه ای گری در محیط کار


  • حسین طارمیلر

فروشنده و بحران زیست اخلاقی


پیش نوشت:تا به حال در مورد سینما اظهار نظر رسمی نکرده ام چون نه تخصص من است نه دغدغه من. اما اظهار نظر در مورد فروشنده به طور خاص از ان جهت برای من مهم است که این فیلم  به یکی از دغدغه ای من یعنی زیست اخلاقی میپردازد.

فروشنده برای من اینه تمام نمایی است از مصائب زیست اخلاقی در جامعه ای فاسد. زندگی کردن در جامعه ای که اعضای ان به اخلاقیات پایبند نباشند کار سختی است. چه تو بر اخلاقیات اهمیت بدهی چه ندهی.  اخلاقی نزیستن و اخلاقی زیستن در میان بی اخلاقان یا انها که هر از گاهی اخلاق را زیر پا میگذارند کاری سخت است. اما زمانی بیشتر رنج خواهی برد که برای خود اصولی اخلاقی داشته باشی اما در میان بی اخلاقان زندگی کنی. فروشنده از این حیث به رنج ادمیان میپردازد. رنج اخلاقی زیستن در میان بی اخلاقان. 

در یک سکانس خاص از فیلم کودکی را میبینیم که برای رفتن به دست شویی تقاضا میکند که تنها برود. و کسی همراه او نباشد. به زیبایی و به سادگی این مفهوم را منتقل میکند که حریم خصوصی برای افراد بسیار مهم است تا انجا که این مطلب را حتی بچه ای چهار پنج ساله هم درک میکند. اما افراد بی اخلاق جامعه این را درک نمیکنند و به راحتی حریم ها را در مینوردند و برایشان مهم نیست که چه حس تلخی برای دیگران به جا میگذارند.از رنج های اخلاقی زیستن این است. که تو برای خود اصولی قائلی و تمام تلاش خود را میکنی که در زندگی از انها عدول نکنی  و تصورت این است که به واسطه اخلاقی زیستن زندگی هم هدالت را رعایت خواهد کرد و به تو همان زندگی اخلاقی را که دوست داری میدهد. ولی رنج از انجا آغاز میشود که تو اخلاقی زندگی میکنی ولی از اطرافیانت بی اخلاقی میبینی.


با این حال اصولت چنان برای تو ارزشمندند که حاضر نیستی از انها عبور کنی. حاضر نمیشوی بی اخلاقی را با بی اخلاقی پاسخ بدهی. حاضر نمیشوی برای ارامش اعصابت ارامش اعصاب دیگران را به هم بزنی.


اخلاقی زیستن سخت است.اما زیباست. 


  • حسین طارمیلر