گاه نوشت های من، حسین طارمیلر

یادداشتهایی در باره ی زندگی، آرامش و غم زدایی

گاه نوشت های من، حسین طارمیلر

یادداشتهایی در باره ی زندگی، آرامش و غم زدایی

من؟ حسین طارمیلر. کسی که به دنبال فهم بهتر زندگی و جهان است . اینجا از هنر زندگی کردن می نویسم و مخاطب این وبلاگ قبل از هر کس خودم هستم. مینویسم تا بعدا فراموش نکنم و بدانم که قبلا در مورد مسایل چطور فکر میکرده ام.

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب» ثبت شده است

شب

۰۲
آبان

 برداشت یک:

چند سال پیش یک کتاب در مورد توسعه مهارت های نوشتاری در زبان انگلیسی میخواندم. کتاب قدیمی ای بود. اسم کتاب developing writing skills بود. احتمالا در بازار پیدا نمیشود. چون سال چاپ ان مربوط به دهه 50- 60 میلادی بود و من هم ان را به طور کاملا اتفاقی در یک زیر زمین لابلای کتاب های رها شده ی یک دانشجوی رشته فیزیک که قبل از انقلاب به امریکا مهاجرت کرده بود پیدا کردم. کتاب برای کسانی نوشته شده است که زبان اصلی انها زبان انگلیسی است.   در یک بخش از کتاب که مربوط به اموزش نوشتن  روز نوشته هاست یک داستان کوتاه بود که از زبان یک دختر نوشته شده بود که در شیفت شب کار میکرد و برای رفت و امد از محل کار تا خانه باید از اتوبوس استفاده میکرد. نقل داستان این بود که ان دختر مردمانی را که در شب زیست میکردند و در روز میخوابیدند توصیف میکرد. از دید او مردمان شب با مردمان روز بسیار تفاوت داشتند.در نگاه او انها کسانی هستند که دیدشان نسبت به زندگی با مردمان روز متفاوت است. و زندگی را و ارامش شب را میفهمند و زیست شبانه را اگاهنه انتخاب کرده اند و و سکوت شب را به هرج و مرج روز ترجیح داده اند. ....

برداشت دو :

خودم را میبینم که در شب ارامش بیشتری پیدا میکنم. غروب که میشود و افتاب که میرود بر خلاف عموم مردم من حالم بهتر میشود. روز ها منتظرم تا شب شود و زندگی من شروع شود. انگار من هم یکی از ان مردمان شبم. مردمانی که سکوت و ارامش شب را ترجیح میدهدند به روشنایی و هیا هوی روز و به بودن و شنیدن و دیدن ادمهایی که هر روز مسابقه وار کار میکنند و در یک رقابت تنگا تنگ با یکدیگر در جدالند. اما مردمان شب این طور نیستند. مردمان شب با هم رقابتی ندارند. با هم جدالی ندارند باهم حتی حرفی هم ندارند که بزنند. مردمان شب فقط نگاه میکنند  و با نگاهشان با هم حرف میزنند. و با نگاهشان هم را نوازش میکنند. اتوبوس های شب مثل اتوبوس های روز شلوغ نیستند. در اتوبوس های شب مردم مثل کرمها در هم نمی لولند. انها ازادند که هر صندلی را که دوست داشتند انتخاب کنند و بنشینند. احتمالا کنار پنجره در سکوت چراغ های خیابان را نگاه میکنند که یکی پس  از دیگری از کنارشان رد میشوند. مردمان شب خاصند و با مردمان روز خیلی فرق دارند. حتی مردم در شب هم با همان مردم در روز متفاوتند و مثل مردمان شب رفتار میکنند. نمیدانم این ویژگی مردمان شب است یاویژگی خود شب. هر چه هست زیباست و دوست داشتنی و ارزشش را دارد که برای یکبار تجربه هم که شده یک سفر شبانه با اتوبوس بروید تا لذت سکوت و ارامش شب را تجربه کنید.



  • حسین طارمیلر