شعر
بعضی از اشعار هستند که طوری تو را مسحور میکنند که نمیتوانی از پیشنهاد آن به دیگران صرف نظر کنی. لذتی که در خواندن این شعر ها هست انچنان عجیب و وصف نا شدنی است که مثل معتادی که یک بار جنسی را مصرف کرده و لذتش را برده دوست داری ان جنس رابه دیگران هم بدهی تا با مصرفش همان حال خوب تو را تجربه کنند.
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست
تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما
آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست
هوشنگ ابتهاج
این شعر زیبا رو میتونید با صدای سینا سرلک عزیز از اینجا دانلود کنید.
پی نوشت: این آهنگ شامل حق کپی رایت نمیباشد. لذا پخش و تکثیر آن آزاد است.
- ۹۵/۰۹/۱۲
- ۲۳۷ نمایش