گاه نوشت های من، حسین طارمیلر

یادداشتهایی در باره ی زندگی، آرامش و غم زدایی

گاه نوشت های من، حسین طارمیلر

یادداشتهایی در باره ی زندگی، آرامش و غم زدایی

من؟ حسین طارمیلر. کسی که به دنبال فهم بهتر زندگی و جهان است . اینجا از هنر زندگی کردن می نویسم و مخاطب این وبلاگ قبل از هر کس خودم هستم. مینویسم تا بعدا فراموش نکنم و بدانم که قبلا در مورد مسایل چطور فکر میکرده ام.

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

آقای حسنی

شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۳۵ ب.ظ
وقتی که راهنمایی بودم هنوز در مدارس تنبیه بدنی وجود داشت و به شدت هم از طرف سیستم اموزشی به عنوان ابزار تربیتی استفاده و ترویج می شد. یکی از پر کاربرد ترین شیوه های سیستم اموزش برای اموختن مطالب بی ارزش کتابها استفاده از تنبیه بدنی و یا در نوع رحیمانه تر ان تنبیه کلامی و جریمه نویسی بود. خوب به خاطر دارم که یک بار به خاطر گرفتن نمره زیر ده در درس عربی هر سه حالت تنبیه بدنی و کلامی و جریمه نویسی را تجربه کردم. از ان موقع تا الان دیگر نه درد بدنی و نه حتی درد روحی شنیدن ان تنبیه های کلامی بر وجودم باقی نمانده. ان معلم عربی و معلمهای دیگر را که مثل او بودند و درسهای خشک بی ارزش را به زور در سر ما فرو می کردند مدتهاست بخشیده ام.اما معلم درس ریاضی شاید تنها کسی باشد که هرگز فراموشش نخواهم کرد.

نه به خاطر تنبیه های سخت بدنی اش، که هر گز کسی را تنبیه نکرد. نه به خاطر فریاد های بیرحمامه اش بر سر کودکان، که هرگز بر سر کسی فریاد نکشید. برای شنیدن صدایش باید گوشهایمان را تیز می کرکردیمو نه حتی به خاطر جریمه های سنگین اش، که هر گز کسی را جریمه نکرد. 
او را فراموش نخواهم کرد زیرا تنها کسی بود که با عشق درس میداد. و نه تنها درس ریاضی که درس زندگی هم میداد و من هنوز نوازش دست پدرانه اش بر سرم را از پس سالها احساس میکنم. اقای حسنی کسی بود که وقتی معلمها برای دانش اموزان پشیزی ارزش انسانی قایل نبودند به انها احساس ارزشمند بودن و احساس قابل احترام بودن میداد. یکبار وقتی سر کلاس حاضر شد همه بلند شدند به غیر از من.نمیدانم چرا. ولی نشستم. امد داخل و دفتر نمره را گذاشت روی میز بعد امد به سمت من و ارام در گوشم گفت" برو بیرون از کلاس و فکر کن که چرا باید الان بیرون در باشی. وقتی جوابش رو پیدا کردی بیا داخل و بشین سر جات." 
وقتی داشتم میرفتم بیرون فهمیده بودم. اما خجالت میکشیدم برگردم و بنشینم. بنابر این خودم چند دقیقه ای خودم را با بیرون رفتن از کلاس تنبیه کردم. بعد در زدم و وارد کلاس شدم. گفتم: "اقا اجازه وقتی شما...."  لبش را به نشانه این که لازم نیست بلند بلند توضیح دهم گزید و گفت بشین عزیزم.
به جرات میتوانم بگویم این اثرگذارترین و سخت ترین و اموزنده ترین و شیرینترین و دل رباینده ترین تنبیهی بود که در زندگی ام شده ام. 
تنبیه اگر معنای لغوی اش را هم نگاه کنیم عملی است که با هدف متنبه کردن کسی انجام می شود.
با این حساب تنها باری که در طول دوران تحصیل تنبیه شدم همین یک بار بود. باقی اگر دیدیم و تجربه کردیم تنبیه نبود. فقط خشونت محض بود که تنها از درندگان دراین حد می شد انتظار داشت نه از اموزگاران. نمیدانم اقای حسنی الان کجاست. اما مطمئنم هر جا که هست همچنان درس های شیرینی برای شاگردانش دارد.


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۶/۰۳/۲۰
  • ۳۴۱ نمایش
  • حسین طارمیلر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی