نسبت کنترلگری و آرامش
غالبا از دوران کودکی ما از محیط یاد میگیریم که برای آن که هر چه راحت تر زندگی کنیم باید بر محیطمان و آن چه در آن میگذرد کنترل داشته باشیم. و این روحیه تا بزرگسالی هم با ما همراه می مانَد. این آموزه علی رغم مزایایی که ممکن است داشته باشد معایبی هم دارد. از آنجایی که هر چیزی هزینه ای دارد و هیچ چیزی رایگان به دست نمی آید خوب است بدانیم که کنترلگری برای ما چیزهایی می آورد و در کنارش چیزهایی از ما می گیرد.
کنترلگری می تواند برای شخص این قابلیت را به ارمغان بیاورد که فرد بتواند به آنچه در اطرافش می گذرد نظارت و کنترل داشته باشد و بتواند چیزهایی را آن طور که می خواهد تغییر دهد. اما اما نترلگری یک باگ اساسی هم دارد و آن این که فردی که به کنترلگری روی می آورد رفته رفته تصور میکند هر چیزی را می تواند کنترل کند. و این خطایی بزرگ است. این دنیا ر است از چیزهایی که غیر قابل کنترل نیستند. بنا بر این فردی که کنترلگری می کند رفته رفته با تلاش برای کنترل چیزهایی که در ید کنترل او نیستند هزینه های سنگین پرداخت میکند که از کیسه آرامش او پرداخت می شوند. هر چه بیشتر تلاش کنیم چیزهایی را که در کنترل ما نیستند به کنترل خودمان درآوریم بیشتر باید از کیسه آرامشمان خرج کنیم. تا جایی که روزی می بینیم کیسه آرامشمان خالی شده. و البته این هزینه ای بس گزاف است. اندوخته ی آرامش گرانقیمت ترین چیزی است که هر کس دارد. و خرج کردن از کیسه آرامش شاید گرانترین هزینه ای باشد که هر کس در زندگی پرداخت می کند. چرا که اندوخته و ذخیره ی آرامش برای هر کس به معنی داشتن کنترل بر خود است. و هنگامی که آرامش از دست رفت دیگر کنترلی بر خود نخواهیم داشت و اینجا آستانه تجربه همه احساسات ناخوشایند است.
مطالب مشابه: